نوشته های یک عدد پدر ریحانه

دل نوشته های علی، بابای یک عدد ریحانه ی شیرین

نوشته های یک عدد پدر ریحانه

دل نوشته های علی، بابای یک عدد ریحانه ی شیرین

  • ۰
  • ۰

---


امروز رفتم از بانک پول بگیرم، کنارش یه مغازه لباس فروشی بود که دست بر قضا بسته هم بود، یه برگه چسبونده بود روی شیشه : «مانتو اداری موجود است».

خوب این رو اگر به عمق قضیه خوب نگاه کنیم به یه فاجعه اشاره می کنه؛ مگه مانتو اداری و غیر اداری داره؟ تو دلش یه معنی هست این که یه مانتو داریم که می تونید در فضای اداری با خیال راحت بپوشید، یعنی بقیه مانتو ها رو نمی شه تو فضای اداری پوشید.

این برگه داره از یه جامعه ای صحبت می کنه که یه مانتویی می خره که برای اداره بپوشه؛ لاجرم یعنی مانتوی دیگه ای برای اداره نداشته. این یعنی بقیه مانتوهاش ...

---

خدا هیج کسی رو تنها نکنه. تنهایی خیلی بده

  • ۹۷/۰۷/۰۸
  • علی بهرامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی